گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر نوجوان
جلد سيزدهم
سوره رَعْد



سوره رَعْد
1 الآمرآ تِلْکَ ایاتُ الْکِتبِ وَ الَّذي اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ الْحَقُّ وَ لکِنَّ اَکْثَرَ النّاسِ لایُؤْمِنُونَ
الآمرآ - اینها آیات کتاب (آسمانی) است و آنچه از طرف پروردگار بر تو نازل شده حق است ولی اکثر مردم
ایمان نمیآورند .
( بههرحالنخستینآیهاین سوره از عظمت قرآن سخن میگوید: ( 1
و جاي هیچگونه شک و تردید در آن دیده نمیشود ، چراکه بیان کننده حقایق عینی « اینها آیات کتاب بزرگ آسمانیاست »
جهان آفرینش و روابط آن با انسانها میباشد .
اما » . حقی است که با باطل آمیخته نشده و به همین دلیل نشانههاي حقانیتش از چهرهاش هویدا است و نیاز بهاستدلال بیشتريندارد
وَ لکِنَّ اَکْثَرَ النّاسِ لا ) « با این همه ، مردم بوالهوس و نادان که اکثریت را تشکیل میدهند به این آیات ایمان نمیآورند
یُؤْمِنُونَ ) .
-1 انتخاب اسم اشاره بعید (تِلْکَ) به جاي اسم اشاره قریب (هذه) کنایهاي است از عظمت آیات قرآن و
رفعت و بلند پایه بودن آن .
26 ) سوره رَعد )
چراکه اگر انسان را به حال خودش واگذارند و پیروي معلمی پاکدل را که در مسیر زندگی ، هدایت و تربیتش کند نپذیرد و
همچنان در پیروي از هوسها آزاد باشد ، غالبا راه را گم کرده ، به بیراهه میرود .
اما اگر مربیان الهی و هادیان راه حق ، امام و پیشواي آنها باشند و او خود را در اختیارشان بگذارد ، اکثریت به راه حق
میروند .
تعادل نیروي جاذبه و دافعه در کرات آسمانی
2 اَللّهُ الَّذي رَفَعَ السَّمواتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها ثُمَّ اسْتَوي عَلَی الْعَرْشِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ کُلٌّ یَجْري لَاِجَ لٍ مُسَ  می یُدَبِّرُ
لامْرَ یُفَصِّلُ الاْیاتِ لَعَلَّکُمْ بِلِقاءِ رَبِّکُمْ تُوقِنُونَ 􀂌 ا
خدا همان کسی است که آسمان را ، بدون ستونی که قابلرؤیت باشد، آفرید سپس بر عرش استیلایافت (و زمام تدبیر جهان را
به دست گرفت ) و خورشید و ماه را مسخر ساختکه هرکدام تا زمان معینی حرکت دارند، کارها را او تدبیر میکند آیات را (
صفحه 16 از 57
براي شما )تشریح مینماید تا به لقاي پروردگارتان یقین پیدا کنید .
( جزء سیزدهم ( 27
جمع عمود به معنی ستون است . « عَمَد »
گویی در ) « همانگونه که میبینید آسمان ، بیستون است » دو تفسیر گفتهاند : نخست اینکه « بِغَیْرِ عَمَ دٍ تَرَوْنَهَا » براي جمله
اصل چنین بوده ، تَرَوْنَهَا بِغَیْرِ عَمَدٍ ) .
بوده باشد که معنیش چنین است ، آسمانها را بدون ستونی که مرئی باشد ، برافراشته « عَمَد » صفت براي ،« تَرَوْنَها » دیگر اینکه
است ، که لازمه آن وجود ستونی براي آسمان است ، اما ستونی نامرئی .
از امام ابی الحسن الرضا » : و این همان است که از امام علی بن موسی الرضا در حدیث حسینبنخالد آمده است ، او میگوید
28 ) سوره رَعد )
فرمود ، « ؟ پرسیدم ، اینکه خداوند فرموده " : وَالسَّماءِ ذاتِ الْحُبُکِ : " سوگند به آسمان که داراي راهها است " یعنی چه
چگونه میتواند راه ارتباطی با زمین » : حسین بن خالد میگوید ، عرض کردم . « این آسمان راههایی به سوي زمین دارد » :
سُبْحانَ اللّهِ ، اَلَیْسَ اللّهُ یَقُولُ بِغَیْرِ » : امام فرمود ،« داشته باشد در حالی که خداوند میفرماید آسمانها بیستون است
عَمَدٍ تَرَوْنَها ؟ قُلْتُ بَلی ، فَقالَ ثَمَّ عَمَدٌ وَ لکِنْ لا تَرَوْنَها : عجیب است ، آیا خداوند نمیفرماید بدونستونی که قابل مشاهده باشد
(1). « ؟ من عرض کردم : آري ، فرمود : پس ستونهایی هست و لیکن شما آن را نمیبینید
این آیه با توجه به حدیثی که در تفسیر آن وارد شده است ، پرده از روي یک حقیقت علمی برداشته که در زمان نزول آیات ، بر
کسی آشکار نبود، چراکه در آن زمان هیئت بطلمیوس با قدرت هر چهتمامتر،
جلد 2 ، صفحه 278 از تفسیر علی بن ابراهیم . ، « تفسیر برهان » -1
( جزء سیزدهم ( 29
بر محافل علمی جهان و بر افکار مردم حکومت میکرد و طبق آن آسمانها به صورت کراتی تو در تو همانند طبقات پیاز روي هم
قرار داشتند و طبعا هیچکدام معلق و بیستون نبود ، بلکه هر کدام بر دیگري تکیه داشت ، ولی حدود هزار سال بعد از نزول این
آیات ، علم و دانش بشر به اینجا رسید که افلاك پوست پیازي ، به کلی موهوم است و آنچه واقعیت دارد ، این است که کرات
آسمان هر کدام در مدار و جایگاه خود ، معلق و ثابتند ، بیآنکه تکیهگاهی داشته باشند و تنها چیزي که آنها را در جاي خود
ثابت میدارد ، تعادل قوه جاذبه و دافعه است که یکی ارتباط با جرم این کرات دارد و دیگري مربوط به حرکت آنها است.
این تعادل جاذبه و دافعه به صورت یک ستون نامرئی ، کرات آسمان را در جاي خود نگه داشته است .
هذِهِالنُّجُومُالَّتی فِیالسَّماءِ مَدائِنُ مِثْلُ » : حدیثی از امیرمؤمنان علی در این زمینه نقل شده بسیار جالباست،طبق این حدیث امامفرمود
لارْضِ مَرْبُوطَۀٌ کُلُّ مَدینَۀٍ اِلی عَمُودٍ 􀂌 الْمَدائِنِ الَّذي فِی ا
30 ) سوره رَعد )
مِنْ نُورٍ : این ستارگانی که در آسمانند ، شهرهایی هستند همچون شهرهاي روي زمین که هر شهري با شهر دیگر ( هر ستارهاي
در افق « ستونی از نور » یا « ستون نامرئی » 1) آیا تعبیري روشنتر و رساتر از ). « با ستاره دیگر ) با ستونی از نور مربوط است
( ادبیات آن روز براي ذکر امواج جاذبه و تعادل آن با نیروي دافعه پیدا میشد؟( 2
خداوند بعد از آفرینش این آسمانهاي بیستون که نشانه بارز عظمت و قدرت بیانتهاي او است ، بر عرش » : سپس میفرماید
و تسلط خداوند بر آن « عرش » ثُمَّ اسْتَوي عَلَی الْعَرْشِ ). درباره معنی ) « استیلا یافت ، یعنی حکومت عالم هستی را به دست گرفت
( در سوره اعراف ذیل آیه 54 به قدر کافی بحث شده است .( 3
صفحه 17 از 57
. جلد 2 ، صفحه 574 ، « سفینۀ البحار » -1
صفحه 166 به بعد مراجعه فرمایید . « قرآن و آخرین پیامبر » -2 براي توضیح بیشتر به کتاب
صفحه 204 مراجعه فرمایید . « تفسیر نمونه » -3 به جلد 6
( جزء سیزدهم ( 31
بعد از بیان آفرینش آسمانها و حکومت پروردگار بر آنها سخن از تسخیر خورشید و ماه است .
چه تسخیري از این بالاتر که همه اینها سر بر فرمان او هستند و خدمتگذار انسانها و همه موجودات زندهاند .
نور میپاشند ، جهانی را روشن میسازند ، بستر موجودات را گرم نگه میدارند ، موجودات زنده را پرورش میدهند ، در
دریاها جزر و مد میآفرینند و خلاصه سرچشمه همه حرکتها و برکتها هستند .
و هر کدام از این خورشید و ماه تا سرآمد مشخصی که براي آنها تعیین شده » ، اما این نظام جهان ماده جاودانی و ابدي نیست
کُلٌّ یَجْري لَاِجَلٍ مُسَ  می ) . ) « است در مسیر خود به حرکت ادامه میدهند
و به دنبال آن میافزاید که این حرکات و گردشها و آمد و شدها و دگرگونیها بیحساب و کتاب نیست و بدون نتیجه و فایده
و براي هر حرکتی حسابی و براي هر حسابی هدفی در نظر گرفته « اوست که همه کارها را تدبیر میکند » نمیباشد ، بلکه
لامْرَ ) . 􀂌 است ( یُدَبِّرُ ا
32 ) سوره رَعد )
او آیات خویش را براي شما برمیشمرد و ریزهکاريهاي آنها را شرح میدهد تا به لقاي پروردگار و سراي دیگر ایمان »
یُفَصِّلُ الاْیاتِ لَعَلَّکُمْ بِلِقاءِ رَبِّکُمْ تُوقِنُونَ ) . ) « پیدا کنید
یکی دیگر از معجزات علمی قرآن (قانون عمومیت زوجیت)
لارْضَ وَ جَعَلَ فیها رَواسِیَ وَ اَنْهرا وَمِنْکُلِالثَّمَراتِجَعَلَفیهازَوْجَیْنِاثْنَیْنِیُغْشِی الَّیْلَ النَّهارَ اِنَّ فی ذلِکَ لَایاتٍ لِقَوْمٍ 􀂌 3 وَ هُوَ الَّذي مَدَّ ا
یَتَفَکَّرُونَ
و او کسیاستکه زمینرا گسترد و در آن کوهها و نهرهایی قرارداد و ازتمام میوهها در آن دو جفت آفرید (پرده سیاه) شب را
بر روز میپوشاند ، در اینها آیاتی است براي آنها که تفکر میکنند .
آنچنان زمین را گسترد که براي زندگی انسان و پرورش گیاهان و جانداران آماده باشد ، گودالها و سراشیبیهاي تند و خطرناك
را به وسیله فرسایش کوهها و تبدیل سنگها به خاك پر کرد و آنها را مسطح و قابل زندگی ساخت ، در حالی که
چینخوردگیهاي نخستین آنچنان بودند که اجازه زندگی به انسان نمیدادند .
( جزء سیزدهم ( 33
اشاره به همان مطلبی باشدکه دانشمندان زمینشناسیمیگویندکه « لارْضَ 􀂌 مَدَّ ا » ایناحتمال نیز در این جمله وجوددارد که منظور از
تمام زمین در آغاز زیر آب پوشیده بود ، سپس آبها در گودالها قرار گرفت و خشکیها تدریجا از آب سر برآوردند و روز به
روز گسترده شدند ، تا به صورت کنونی درآمدند .
پس از آن به مسأله پیدایش کوهها اشاره میکند و میفرماید : ( وَ جَعَلَ فیها رَواسِیَ ) .
میخهاي ) زمین معرفی شده شاید به دلیل اینکه کوهها از زیر به هم پنجه ) « اَوْتاد » همان کوههایی که در آیات دیگر قرآن
افکندهاند و همچون زرهی تمام سطح زمین راپوشانده که هم فشارهاي داخلی را از درون خنثی کنند و هم نیروي فوق العاده جاذبه
ماه و جزر و مد را از بیرون و به این ترتیب ، تزلزل و اضطراب و زلزلههاي مداوم را از میان ببرند و کره زمین را در آرامش
صفحه 18 از 57
براي زندگی انسانها نگه دارند .
34 ) سوره رَعد )
ذکر کوهها بعد از ذکر گسترش زمین گویا اشاره به آن است که نه زمین آنچنان گسترده است که هیچ پستی و بلندي در آن
نباشد که در این صورت هرگز بارانها و آبها روي آن قرار نمیگرفت و یا همه جا تبدیل به باتلاق میگشت و طوفانها دائما بر
سطح آن جریان داشت ، ولی با آفرینش کوهها از هر دو جهت امن و امان شد .
و نه تمامش کوه و دره است که قابل زندگی نباشد و در مجموع ترکیبی است از مناطق مسطح و صاف و کوهها و درهها که بهترین
ترکیب را براي زندگی بشر و سایر موجودات زنده تشکیل میدهد . سپس به آبها و نهرهایی که در روي زمین ، جریان دارد
وَ اَنْهارا ) . ) « و در آن نهرهایی قرار داد » : اشاره کرده میگوید
سیستم آبیاري زمین بهوسیله کوهها و ارتباط کوهها با نهرها ، بسیار جالب است ، زیرا بسیاري از کوههاي روي زمین ، آبهایی را
که به صورت برف درآمده در قله خود یا در شکافهاي درههایشان ذخیره میکنند که تدریجا آب میشوند و به حکم قانون
جاذبه از مناطق مرتفعتر به سوي مناطق پست و گسترده روان میگردند و بیآنکه نیاز به نیروي دیگري باشد در تمام مدت سال به
طور طبیعی بسیاري از زمینها را آبیاري و سیراب میکنند.
( جزء سیزدهم ( 35
اگر شیب ملایم زمینها نبود و اگر آبها به این صورت در کوهها ذخیره نمیشد ، آبیاري اغلب مناطق خشک امکانپذیر نبود و یا
اگر امکان داشت هزینه فوق العاده زیادي لازم داشت .
بعد از آن به ذکر مواد غذایی و میوههایی که از زمین و آب و تابش آفتاب بهوجود میآید و بهترین وسیله براي تغذیه انسان است
وَ مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ جَعَلَ فیها زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ ) . ) « و از تمام میوهها دو جفت در زمین قرار داد » : پرداخته، میگوید
اشاره به این که میوهها موجودات زندهاي هستند که داراي نطفههاي نر و ماده میباشند که از طریق تلقیح ، بارور
میشوند .
36 ) سوره رَعد )
دانشمند و گیاه شناس معروف سوئدي در اواسط قرن 18 میلادي موفق به کشف این مسأله شد که زوجیت در جهان « لینه » اگر
گیاهان تقریبا یک قانون عمومی و همگانی است و گیاهان نیز همچون حیوانات از طریق آمیزش نطفه نر و ماده ، بارور میشوند و
میوه میدهند ، قرآن مجید در یک هزار و یکصد سال قبل از آن ، این حقیقت را فاش ساخت و این خود یکی از معجزات علمی
بسیاري از دانشمندان اجمالًا « لینه » قرآن مجید است که بیانگر عظمت این کتاب بزرگ آسمانی میباشد. شکی نیست که قبل از
به وجود نر و ماده در بعضی از گیاهان پی برده بودند ، حتی مردم عادي میدانستند که مثلًا اگر نخل را بر ندهند یعنی از نطفه نر
روي قسمتهاي ماده گیاه نپاشند ثمر نخواهد داد ، اما هیچکس به درستی نمیدانست که این یک قانون تقریبا همگانی است ، تا
موفق به کشف آن شد ، ولی همانگونه که گفتیم قرآن قرنها قبل از وي ، از روي آن پرده برداشته « لینه » اینکه
بود .
( جزء سیزدهم ( 37
و از آنجا که زندگی انسان و همه موجودات زنده و مخصوصا گیاهان و میوهها بدون نظام دقیق شب و روز امکانپذیر نیست در
خداوند به وسیله شب ، روز را میپوشاند و پرده بر » : قسمت دیگر این آیه از این موضوع سخن به میان آورده ، میگوید
یُغْشِی الَّیْلَ النَّهارَ ) . ) « آن میافکند
چراکه اگر پرده تاریک آرام بخش شب نباشد ، نور مداوم آفتاب ، همه گیاهان را میسوزاند و اثري از میوهها و به طور کلی از
صفحه 19 از 57
موجودات زنده بر صفحه زمینباقی نمیماند .
با اینکه در کره ماه ، روز ، دائمی نیست ، اما همین مقدار که طول روزها به مقدار پانزده شبانه روز کره زمین است ، حرارت در
وسط روز در کره ماه آن قدر بالا میرود که اگر آب و مایع دیگري در آنجا باشد به نقطه جوشش و بالاتر از آن میرسد و هیچ
موجود زندهاي را که در زمین میشناسیم ، تاب تحمل آن گرما را در شرایط عادي ندارد .
لارْضِ قِطَعٌمُتَجوِراتٌ وَ جَنّتٌ مِنْ اَعْنبٍ وَ زَرْعٌ 􀂌 4 وَ فِیا
38 ) سوره رَعد )
وَ نَخیلٌ صِنْوانٌ وَ غَیْرُ صِنْوانٍ یُسْقی بِماءٍ واحِدٍ وَنُفَضِّلُبَعْضَهاعَلیبَعْضٍفِیالاُْکُلِاِنَفیذلِکَ لَایاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ
و دررويزمینقطعاتیدرکنار همقرارداردکه باهم متفاوتند و باغهایی از انگور و زراعت و نخلها ، که گاهی بر یک پایه میرویند
و گاهی بر دو پایه ، همه آنها از یک آب سیراب میشوند و بااینحال بعضیاز آنهارا از جهتمیوه بر دیگري برتري میدهیم، در
اینها نشانههایی است براي آنها که عقل خویش را به کار میگیرند .
مفهومش این است که ، « قِطَعٌ مُتِجاوِرات » : به معنی همسایه و نزدیک است ، ولی هنگامی که میفرماید ، « جار » از ماده « مُتِجاوِر »
قطعههاي مختلفی هستند که در کنار هم قرار دارند والا اگر همه آنها یکسان بودند تعبیر قطعههاي مجاور معنی
نداشت .
جمع نَخْل است و شاید ذکر صیغه جمع در اینجا اشاره به انواع مختلف انگور و خرما است که هر « نَخیل » جمع عِنَب و « اَعْناب »
یک از این دو میوه شاید صدها نوع در عالم خود داشته باشد با خواص و طعم و رنگ متفاوت .
( جزء سیزدهم ( 39
در اصل به معنی شاخهاي است که از تنه اصلی درخت بیرون میآید و بنابراین صنوان به معنی شاخههاي « صِ نْو » جمع « صِ نْوان »
مختلفی است که از یک تنه بیرون میآید .
با اینکه این قطعات همه با یکدیگر متصل و مربوطند ، هر کدام ساختمان و استعدادي مخصوص به خود دارند ، بعضی محکم ،
بعضی نرم ، بعضی شور ، بعضی شیرین و هر کدام استعداد براي پرورش نوع خاصی از گیاهان و درختان میوه و زراعت را دارد ،
چراکه نیازهاي انسان و جانداران زمینی بسیار زیاد و متفاوت است ، گویی هر قطعه از زمین مأموریت برآوردن یکی از نیازها را
دارد و اگر همه یکنواخت بودند و یا استعدادها به صورت صحیحی در میان قطعات زمین تقسیم نشده بود ، انسان گرفتار چه
کمبودهایی از نظر مواد غذایی و دارویی و
40 ) سوره رَعد )
سایر نیازمنديها میشد ، اما با تقسیم حساب شده این مأموریت و بخشیدن استعداد پرورش آن به قطعات مختلف زمین
همه این نیازمنديها به طور کامل برطرف میگردد .
وَ جَنّتٌ مِنْ اَعْنبٍ وَ زَرْعٌ وَ ) « در همین زمین باغها و درختانی وجود دارد از انواع انگور و زراعتها و نخلها » دیگر اینکه
نَخیلٌ ) .
جالب اینکه گاه میشود که هر یک از شاخهها ، نوع خاصی از میوه را تحویل میدهد ، ممکن است این جمله اشاره به مسأله
استعداد درختان براي پیوند باشد که گاه بر یک پایه چند پیوند مختلف میزنند و هر کدام از این پیوندها رشد کرده و نوع خاصی
از میوه را به ما تحویل میدهد ، خاك یکی و ریشه و ساقه یکی ، اما میوه و محصولش مختلف و متفاوت است .
یُسْقی بِماءٍ واحِدٍ ) . ) « همه آنها از یک آب سیراب میشوند » و عجیبتر اینکه
وَ نُفَضِّلُ بَعْضَها عَلی بَعْضٍ فِی الاُْکُلِ ) . ) « بعضی از این درختان را بر بعض دیگر از نظر میوه برتري میدهیم » ، و با این همه
صفحه 20 از 57
( جزء سیزدهم ( 41
حتی بسیار دیدهایم که در یک درخت یا در یک شاخه ، میوههایی از یک جنس وجود دارد که طعمها و رنگهاي متفاوت دارند
و در جهان گلها بسیار دیده شده است که یک بوته گل و حتی یک شاخه، گلهایی به رنگهاي کاملاً مختلف
عرضه میکند .
این چه آزمایشگاه و لابراتوار اسرارآمیزي در شاخه درختان به کار گذارده شده است که از مواد کاملًا یکسان ، ترکیبات کاملًا
مختلف تولید میکند که هر یک بخشی از نیازمندي انسان را برطرف میسازد. آیا هر یک از این اسرار دلیل بر وجود
یک مبدأ حکیم و عالم که این نظام را رهبري کند نیست .
اِنَّ ) « در این امور نشانههایی است از عظمت خدا براي آنها که تعقل و اندیشه میکنند » : اینجا است که در پایان آیه میفرماید
فی ذلِکَ لَایاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ ) .
42 ) سوره رَعد )
محافظین غیبی براي انسانها
11 لَهُمُعَقِّبتٌمِنْبَیْنِیَدَیْهِوَمِنْخَلْفِهیَحْفَظُونَهُمِنْاَمْرِ اللّهِ اِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ اِذا اَرادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوءً فَلا مَرَدَّ لَهُ
وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِه مِنْ والٍ
براي انسان مأمورانی است که پی در پی ، از پیش رو و از پشت سرش او را از حوادث ( غیر حتمی ) حفظ میکنند، (اما) خداوند
سرنوشت هیچ قوم ( و ملتی ) را تغییر نمیدهد مگر آنکهآنها خودرا تغییردهند و هنگامی که خدا اراده سوئی به قومی (به خاطر
اعمالشان) کند هیچ چیز مانع آن نخواهد شد و جز خدا سرپرستی نخواهند داشت .
است و آن هم به نوبه خود جمع « مُعَقِّبَۀ » چنانکه طبرسی در مجمع البیان و بعضی دیگر از مفسران بزرگ گفتهاند جمع « مُعَقِّبات »
میباشد و به معنی گروهی است که پی در پی و به طور متناوب به دنبال کاري میروند . « مُعَقِّبْ »
( جزء سیزدهم ( 43
ظاهر این آیه آن است که خداوند به گروهی از فرشتگان ، مأموریت داده که در شب و روز بهطور متناوب به سراغ انسان بیایند و از
پیش رو و پشت سر نگاهبان و حافظ او باشند .
بدون تردید انسان در زندگی خود در معرض آفات و بلاهاي زیادي است ، حوادثی از درون و برون ، انواع بیماريها ، میکربها ،
انواع حادثهها و خطراتی که از زمین و آسمان میجوشد ، انسان را احاطه کردهاند ، مخصوصا به هنگام کودکی که آگاهی انسان
از اوضاع اطراف خود بسیار ناچیز است و هیچگونه تجربهاي ندارد ، در هر گامی خطري در کمین او نشسته است و گاه انسان
تعجب میکند که کودك چگونه از لابلاي اینهمه حوادث جان به سلامت میبرد و بزرگ میشود ، مخصوصا در خانوادههایی
که پدران و مادران چندان آگاهی از مسائل ندارند و یا امکاناتی در اختیار آنها نیست مانند کودکانی که در روستاها
بزرگ میشوند و در میان انبوه محرومیتها ، عوامل بیماري و خطرات قرار دارند .
44 ) سوره رَعد )
اگر به راستی در این مسائل بیندیشیم احساس میکنیم که نیروي محافظی هست که ما را در برابر حوادث حفظ میکند و همچون
سپري از پیش رو و پشت سر محافظ و نگهدار ما است .
در بسیاري از مواقع ، حوادث خطرناك براي انسان پیش میآید و او معجزهآسا از آنها رهایی مییابد به طوريکه احساس میکند
همه اینها تصادف نیست بلکه نیروي محافظی از او نگهبانی میکند .
صفحه 21 از 57
در روایات متعددي که از پیشوایان اسلام نقل شده نیز روي این تأکید شده است ، از جمله :
یُحْفَظُ بِاَمْرِ اللّهِ مَنْ اَنْ یَقَعَ فی رَکِیٍّ اَوْ یَقَعَ عَلَیْهِ حائِطٌ » : در روایتی از امام باقر میخوانیم که در تفسیر آیه فوق فرمود
اَوْ یُصیبَهُ شَیْءٌ حَتّی اِذْ جاءَ الْقَدَرُ خَلُّوا بَیْنَهُ وَ بَیْنَهُ یَدْفَعُونَهُ اِلَی الْمَقادیرِ وَ هُما مَلَکانِ یَحْفِظانِه بِاللَّیْلِ وَ مَلَکانِ مِنْ نَهارٍ یَتَعاقَبانِه: به
فرمان خدا انسان را حفظ میکند از اینکه در چاهی سقوط کند یا دیواري بر او بیفتد یا حادثه دیگري براي او پیش بیاید تا
زمانی که مقدرات حتمی فرا رسد در این هنگام آنها کنار میروند و او را تسلیم حوادث میکنند ، آنها دو فرشتهاند که
(1). « انسان را در شب حفظ میکنند و دو فرشتهاند که در روز که به طور متناوب به این وظیفه میپردازند
( جزء سیزدهم ( 45
در نهج البلاغه نیز میخوانیمکه امیرمؤمنان علی فرمود : اِنَّ مَعَ کُلِّ اِنْسانٍ مَلَکَیْنِ یَحْفَظانِه فَاِذا جاءَ الْقَدَرُ خَلَّیا بَیْنَهُ وَ بَیْنَهُ : با هر انسانی
(2). « دو فرشته است که او را حفظ میکنند ، اما هنگامی که مقدرات حتمی فرارسد او را رها میسازند
ما در زندگی روزانه خود ، نشانههاي واضحی از وجود چنین نیروي محافظی میبینیم و احساس میکنیم که در برابر بسیاري از
حوادث مرگبار به طور اعجازآمیزي نجات مییابیم کهتفسیر و توجیه همهآنهاازطریقعادي و یا حمل برتصادفمشکلاست .
. جلد 2 ، صفحه 283 ، « تفسیر برهان » -1
. کلمات قصار ، جمله 201 ، « نهج البلاغه » -2
46 ) سوره رَعد )
شکست و پیروزي ملتها متکی به تغییرات درونی آنها است
که در دو مورد از قرآن با تفاوت مختصري آمده است ، یک قانون کلی و « اِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ » جمله
عمومی را بیان میکند ، قانونی سرنوشت ساز و حرکت آفرین و هشدار دهنده .
این قانون که یکی از پایههاي اساسی جهانبینی و جامعهشناسی در اسلام است ، به ما میگوید مقدرات شما قبل از هر چیز و هر
کس در دست خود شما است و هر گونه تغییر و دگرگونی در خوشبختی و بدبختی اقوام در درجه اول به خود آنها بازگشت
میکند ، شانس و طالع و اقبال و تصادف و تأثیر اوضاع فلکی و مانند اینها هیچکدام پایه ندارد ، آنچه اساس و پایه است این
است که ملتی خود بخواهد سربلند و سرافراز و پیروز و پیشرو باشد و یا به عکس خودش تن به ذلت و زبونی و شکست در دهد،
حتی لطف خداوند، یا مجازات او ، بیمقدمه، دامان هیچ ملتی را نخواهد گرفت ، بلکه این اراده و خواست ملتها و تغییرات
درونی آنها است که آنها را مستحق لطف یا مستوجب عذاب خدا میسازد .
( جزء سیزدهم ( 47
به تعبیر دیگر : این اصل قرآنی که یکی از مهمترین برنامههاي اجتماعی اسلام را بیان میکند به ما میگوید هر گونه تغییرات
برونی متکی به تغییرات درونی ملتها و اقوام است و هر گونه پیروزي و شکستی که به قومی رسید از همین جا سرچشمه میگیرد ،
میگردند و قدرتهاي سلطهگر و استعمارکننده را همواره « عوامل برونی » بنابراین آنها که همیشه براي تبرئه خویش به دنبال
عامل بدبختی خود میشمارند ، سخت در اشتباهند ، چراکه اگر این قدرتهاي جهنمی پایگاهی در درون یک جامعه نداشته باشند
، کاري از آنان ساختهنیست.
مهم آن است که پایگاههاي سلطهگران و استعمارکنندگان و جباران را در درون جامعه خود درهم بکوبیم ، تا آنها هیچگونه
راهی براي نفوذ نداشتهباشند .
48 ) سوره رَعد )
صفحه 22 از 57
آنها به منزله شیطانند و میدانیم شیطان به گفته قرآن بر کسانی که عبادالله مخلصین هستند راه ندارد ، او تنها بر کسانی چیره
میشودکه پایگاهی در درون وجود خود براي شیطان ساختهاند.
این اصل قرآنی میگوید : براي پایان دادن به بدبختیها و ناکامیها باید دست به انقلابی از درون بزنیم ، یک انقلاب فکري و
فرهنگی ، یک انقلاب ایمانی و اخلاقی و به هنگام گرفتاري در چنگال بدبختیها باید فورا به جستجوي نقطههاي ضعف خویشتن
بپردازیم و آنها را با آب توبه و بازگشت به سوي حق از دامان روح و جان خود بشوییم ، تولدي تازه پیدا کنیم و نور و حرکتی
جدید تا در پرتو آن بتوانیم ناکامیها و شکستها را به پیروزي مبدل سازیم ، نه اینکه این نقطههاي ضعف که عوامل شکست
است در زیر پوششهايخودخواهی مکتوم بماند و به جستجوي عوامل شکست در بیرون جامعه خود در بیراههها سرگردان
بمانیم .
( جزء سیزدهم ( 49
برکات رعد و برق
12 هُوَ الَّذي یُریکُمُ الْبَرْقَ خَوْفا وَ طَمَعا وَ یُنْشِیءُ السَّحابَ الثِّقالَ
او کسی است که برق را به شما نشان میدهد که هم مایه ترس است هم امید و ابرهاي سنگین بار ایجاد میکند .
میدانیم از نظر علمی پیدایش برق به خاطر آن است که دو قطعه ابر با الکتریسیتههاي مختلف ( مثبت و منفی ) به هم نزدیک
میشوند و درست همانند سر دو سیم برق که به هنگام نزدیکی جرقه میزند آنها نیز جرقه عظیمی ایجاد کرده و به اصطلاح تخلیه
الکتریکی میشوند .
اگر جرقههاي کوچکی که از سر دو سیم در برابر چشم ما آشکار میشود ، صداي خفیفی دارند ، در عوض صداي جرقه آسمانی
را به وجود « رعد » برق به خاطر گسترش ابر و بالا بودن میزان الکتریسیته به قدري شدید است که
میآورد .
50 ) سوره رَعد )
و هر گاه قطعه ابري که داراي الکتریسیته مثبت است به زمین که همیشه الکتریسیته منفی دارد نزدیک شود ، جرقه در میان زمین و
میگویند و خطرناك بودنش به همین دلیل است که یک سر آن ، زمین و نقطههاي مرتفعی « صاعقه » ابر ایجاد میشود ، که آن را
است که به اصطلاح نوك این سیم را تشکیل میدهد ، حتی یک انسان در یک بیابان ممکن است عملًا تبدیل به نوك این سیم
منفی شود و درست جرقه وحشتناکی بر سر او فرود آید و در یک لحظه کوتاه تبدیل به خاکستر شود و نیز به همین دلیل است که
به هنگام رعد و برق در بیابانها باید فورا به کنار درخت یا دیوار یا کوه و یا هر نقطه مرتفعی پناه برد و یا در گودالی دراز
کشید .
به هر حال برق که از نظر بعضی شاید شوخی طبیعت محسوب میشود ، با اکتشافات علمی روز ثابت شدهکه فواید و برکات
فراوانی داردکه ذیلًا به سه قسمت آن اشاره میشود .
( جزء سیزدهم ( 51
آبیاري : برقها معمولًا حرارت فوق العاده زیاد گاه در حدود 15000 درجه سانتیگراد تولید میکنند و این حرارت کافی است که
مقدار زیادي از هواي اطراف را بسوزاند و در نتیجه فشار هوا فورا کم شود و میدانیم در فشار کم ، ابرها میبارند و به همین دلیل
غالبا متعاقب جهش برق رگبارهایی شروع میشود و دانههاي درشت باران فرومیریزند و از این رو برق در واقع یکی از وظایفش
آبیاري است .
صفحه 23 از 57
سمپاشی : بههنگامی که برق باآن حرارتش آشکار میشود قطرات باران بامقداري اکسیژن اضافی ترکیب میشوند و آب سنگین
ایجاد میکنند و میدانیم آب اکسیژنه یکی از آثارش کشتن میکربها است و به همین جهت در ( H2O یعنی آب اکسیژنه ( 2
مصارف طبی براي شستشوي زخمها به کار میرود ، این قطرات آب اکسیژنه هنگامیکه بر زمینها میبارد ، تخم آفات و
بیماريهاي گیاهی را از میان میبرد و سمپاشی خوبی از آنها میکند و به همین جهت گفتهاند هر سال که رعد و برق کم
باشد آفات گیاهی بیشتر است .
52 ) سوره رَعد )
تغذیه و کودرسانی : قطرات باران که بر اثر برق و حرارت شدید و ترکیب، یکحالت اسیدکربنی پیدامیکندکه بههنگام پاشیده
شدن بر زمینها و ترکیب با آنها یکنوع کود مؤثر گیاهیمیسازد. و گیاهان از این طریق تغذیه میشوند .
بعضی از دانشمندان گفتهاند مقدار کودي که در طی سال از مجموع برقهاي آسمان در کره زمین به وجود میآید دهها
میلیون تن است که رقم فوق العاده بالایی میباشد .
بنابراین میبینیم همین پدیده ظاهرا پیش پا افتاده و بیخاصیت طبیعت چه قدر پربار و پربرکت است . هم آبیاري میکند ، هم
سمپاشی میکند و هم تغذیه و این نمونه کوچکی از اسرار شگرف و پر دامنه عالمهستیاستکه رهنمون روشنی بر مسأله
خداشناسی میتواند باشد .
اینها همه از یک سو برکات برق است و از سوي دیگر آتشسوزيهایی که از یکنوع آن ( صاعقه ) به وجود میآید گاهی
ممکن است انسان یا انسانها یا درختانی را بسوزاند ، هرچند این امر کم و نادر است و قابل اجتناب ، ولی میتواند عامل خوف و
ترس شود و به این ترتیب ، آنچه در آیه فوق خواندیم که برق هم مایه ترس است و هم امید ، ممکن است اشاره به مجموع این
امور باشد .
( جزء سیزدهم ( 53
که در آخر آیه فوق آمده ، ارتباط با همین خاصیت برق داشته باشد که ابرها را « وَ یُنْشِیءُ السَّحابَ الثِّقالَ » و نیز ممکن است جمله
سنگین بار از دانههاي پرپشت باران میسازد .
13 وَ یُسَ بِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِه وَ الْمَلئِکَۀُ مِنْ خیفَتِه وَ یُرْسِلُ الصَّوعِقَ فَیُصیبُ بِها مَنْ یَشاءُ وَ هُمْ یُجدِلُونَ فِی اللّهِ وَ هُوَ
شَدیدُ الْمِحالِ
و رعد تسبیح و حمداو میگوید و(نیز)فرشتگان از ترس او و صاعقهها را میفرستد و هر کس را بخواهد گرفتار آن میسازد در
حالی که آنها ( مشاهده اینهمه آیات خدا باز هم ) درباره خدا به مجادله مشغولند و او قدرتی بیانتها ( و مجازاتی
دردناك ) دارد .
54 ) سوره رَعد )
به معنی هر نوع چارهاندیشی پنهانی و غیرآشکار است ( نه به معنی چارهجوییهاي مخرب « حیله » و « حیله » در اصل از « مِحال »
که در زبان فارسی به آن مشهور شده است ) و مسلم است کسی که توانایی بر چارهاندیشی آن هم با قدرت و شدت دارد کسی
است که هم از نظر توانایی فوق العاده است و هم از نظر علم و حکمت و به همین دلیل بر دشمنانش مسلط و پیروز میباشد و کسی
را یاراي فرار از حوزه قدرت او نیست .
آري این صداي پرطنین جهان طبیعت که ضرب المثل در عظمت صوت است ، از آنجا که توأم باپدیده برق میباشد و هر دو در
خدمت یک هدف هستند و خدمات پرارزش و حساب شدهاي دارند که در بالا به آن اشاره شد عملًا تسبیح خدا میگوید و به
است، که حکایت از نظام آفرینش و عظمت خالق میکند . « برق » زبان گویاي « رعد » : تعبیر دیگر
صفحه 24 از 57
این همان چیزي است که ما نام آن را زبان حال میگذاریم : یک کتاب پرمحتوا ، یک قصیده غرا ، یک تابلو زیبا و
دلانگیز ، یک ساختمان محکم و منظم و حساب شده ، با زبان حال خود از علم و دانش و مهارت و ذوق نویسنده و گوینده
و نقاش و معمار سخن میگویند ، آنها را مدح میکنند و میستایند .
( جزء سیزدهم ( 55
ذرات این عالم هستی که همه اسرارآمیزند و نظام بسیار دقیق و حساب شدهاي دارند ، همگی از پاکی خداوند و منزه بودن او از هر
چیزي جز تنزیه و پاك دانستن میباشد ؟ ) و همگی از قدرت و علم و « تسبیح » گونه عیب و نقص ، سخن میگویند ، ( آیا
چیزي جز بیان صفات کمال است ؟ ) . « حمد » حکمت او خبر میدهند ( آیا
این احتمال را نیز جمعی از فلاسفه دادهاند که تمام ذرات این جهان هر یک براي خود نوعی از عقل و شعور دارند و از روي همین
عقل و شعور ، تسبیح و تقدیس خدا میکنند ، نه تنها با زبان حال و حکایت کردن وجودشان از وجود خدا ،
بلکه با زبان قال نیز او را میستایند .
همگی فرشتگان نیز از ترس و خشیت خدا ، به تسبیح او » نه تنها صداي رعد و یا سایر اجزاي جهان ماده ، تسبیح او میگویند که
وَ الْمَلئِکَۀُ مِنْ خیفَتِه ) . ) « مشغولند
56 ) سوره رَعد )
آنها از این میترسند که در انجام فرمان پروردگار و مسؤولیتهایی که در نظام هستی بر عهده آنها گذارده شده کوتاهی نکنند
و گرفتار مجازات الهی شوند و میدانیم همیشه وظیفهها و تکالیف براي آنها که احساس مسؤولیت میکنند ترس آفرین
است ، ترسی سازنده که شخص را به تلاش و حرکت وامیدارد .
خداوند صاعقهها را میفرستد و به هر » : و براي توضیح بیشتر در زمینه رعد و برق اشاره به صاعقهها میکند و میفرماید
وَ یُرْسِلُ الصَّوعِقَ فَیُصیبُ بِها مَنْ یَشاءُ ) . ) « کس بخواهد به وسیله آن آسیب میرساند
ولی با این همه و با مشاهده آیات عظمت پروردگار در عالم آفرینش در پهنه زمین و آسمان ، در گیاهان و درختان و رعد و برق و
باز هم گروهی از بیخبران » مانند آنها و با کوچکی و حقارت قدرت انسان در برابر حوادث ، حتی در برابر یک جرقه آسمانی
وَ هُمْ یُجدِلُونَ فِی اللّهِ ) . ) « درباره خدا به مجادله و ستیز برمیخیزند
( جزء سیزدهم ( 57
وَ هُوَ شَدیدُ الْمِحالِ ) . ) « خداوند قدرتی بیانتها و مجازاتی دردناك و کیفري سختدارد » درحالیکه
منظور از سجده موجودات چیست ؟
سجده در این گونه موارد به معنی خضوع و نهایت تواضع و تسلیم است ، یعنی همه فرشتگان و انسانها و همه صاحبان عقل و
اندیشه براي خدا متواضعند و در برابر فرمان او خاضع میباشند ، منتهی گروهی سجده و خضوعشان تنها جنبه تکوینی دارد ، یعنی
در برابر قوانین عالم هستی و آفرینش خاضعند ، ولی گروهی علاوه بر سجود تکوینی سجود تشریعی نیز دارند یعنی با میل و اراده
خود در برابر خداوند سجده میکنند ، مثلًا همین که میبینیم جسم و جان آنها تسلیم قوانین حیات و مرگ و نمو و رشد و سلامت
و بیماري و مانند آن است این حالت تسلیم و خضوع در برابر قوانین آفرینش در حقیقت یک نوع سجود تکوینی از ناحیه آنها
است .
58 ) سوره رَعد )
14 لَهُ دَعْوَةُالْحَقِّ وَالَّذینَیَدْعُونَمِنْ دُونِه لا یَسْتَجیبُونَ لَهُمْ بِشَیْءٍ اِلاّ کَبسِطِ کَفَّیْهِ اِلَی الْماءِ لِیَبْلُغَ فَاهُ وَ ما هُوَ بِبلِغِه وَ ما دُعاءُ الْکفِرینَ
صفحه 25 از 57
اِلاّ فی ضَللٍ
دعوت حق از آن او است و کسانی که ( مشرکان ) غیر از خدا میخوانند به دعوت آنها پاسخ نمیگویند ، آنها همچون کسی
هستند که کفهاي خود را به سوي آب میگشاید تا آب به دهانش برسد و هرگز نخواهد رسید و دعاي کافران جز در
ضلال ( و گمراهی ) نیست .
یعنی هر گاه او را بخواهیم میشنود و اجابت میکند ، هم آگاهی از دعاي بندگان دارد و هم قدرت بر انجام خواستههاي آنها و
به همین دلیل خواندناو و تقاضااز ذاتمقدسش حقاست نه باطل و بی اساس .
کسانی را که مشرکان غیر از خداوند میخوانند و » دیگر اینکه خواندن بتها و تقاضاي از آنها دعوت و دعاي باطل است ، زیرا
. « براي انجام خواستههایشان به آنها پناه میبرند هرگز به آنان پاسخ نمیگویند دعایشان را اجابت نمیکنند
( جزء سیزدهم ( 59
آري این چنین است دعوت باطل ، چراکه پندار و خیالی بیش نیست و هر گونه علم و قدرتی براي بتها قائل باشند کاملًا
موهوم و بیپایه و بیاساس است .
چیزي جز پندار و توهم و مایه شر و فساد میباشد ؟ سپس ، « باطل » چیزي جز عینیت و واقعیت و مایه خیر و برکت و « حق » مگر
آنها » : همانگونه که روش قرآن است ، براي مجسم ساختن این موضوع عقلانی مثال حسیزیبا و رسایی بیانمیکند و میگوید
که غیر خدا را میخوانند به کسی میمانند که بر کنار آبی که سطح آناز دسترس او دوراست نشسته و به آن اشاره میکند ، به این
چه خواب و پندار بیهودهاي ؟ ( اِلاّ کَبسِطِ کَفَّیْهِ اِلَی الْماءِ لِیَبْلُغَ فَاهُ وَ ما هُوَ بِبلِغِه ... « امید که آب به دهان او برسد و هرگز نمیرسد
. (
60 ) سوره رَعد )
همه موجودات آسمانها و زمین در برابر خدا خاضع هستند
لارْضِ طَوْعا وَ کَرْها وَ ظِللُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الاْصالِ 􀂌 15 وَلِلّهِیَسْجُدُ مَنْ فِیالسَّمواتِ وَ ا
همه آنها که در آسمانها و زمین هستند از روي اطاعت یا اکراه و همچنین سایههاي آنها، هر صبح و عصر ، براي خدا
سجده میکنند .
ممکن است اشاره به این باشد که مؤمنان از روي میل و رغبت در پیشگاه پروردگار به سجده میافتند و « طَوْعا وَ کَرْها » تعبیر به
خضوع میکنند ، اما غیرمؤمنان هرچند حاضر به چنین سجدهاي نیستند تمام ذرات وجودشان از نظر قوانین آفرینش تسلیم فرمان
به معنی کراهتی است که از درون انسان سرچشمه میگیرد « کُرْه » خدا است چه بخواهند و چه نخواهند. ضمنا باید توجه داشت که
به معنی کراهتی است که عامل بیرونی داشته باشد و در مورد بحث چون غیرمؤمنان تحت تأثیر عوامل بیرون ذاتی « کَرْه » و
به کار رفته است . « کَرْه » مقهور قوانین آفرینش هستند
( جزء سیزدهم ( 61
به معنی سایه است ، ذکر این کلمه در آیه فوق نشان میدهد که منظور از سجود تنها سجود تشریعی نیست، « ظِلّ » جمع « ظِلال »
زیرا سایههاي موجودات ازخود اراده و اختیاري ندارند ، بلکه تسلیم قوانین تابش نور میباشند و بنابراین سجده آنها ، تکوینی
، یعنی تسلیم در مقابل قوانین خلقت است .
سایهها ) دلیل بر این نیست که همه آنها که در آسمان و زمین هستند ، وجودشان مادي است و داراي ) « ظِلال » البته ذکر کلمه
سایهاند ، بلکه تنها اشاره به آن دسته از موجوداتی است که سایه دارند ، مثل اینکه گفته میشود ، علماء شهر و فرزندانشان در
صفحه 26 از 57
فلان مجلس شرکت کردند ، یعنی فرزندان کسانی که فرزند داشتند و از این جمله هرگز استفاده نمیشود که همه علماي شهر ،
صاحب فرزندند. به هر حال سایه گرچه یک امر عدمی بیش نیست که همان فقدان نور است ولی چون از هر طرف ، وجود نور آن
را احاطه کرده ، براي خود موجودیت و آثاري دارد و تصریح به این کلمه در آیه فوق شاید براي تأکید است که حتی سایههاي
موجودات هم در پیشگاه خداوند خاضع هستند .
گرفته شده و به معنی آخر روز است، از این نظر که « اَصْل » است، که از ماده « اَصیل » و آن نیز جمع « اُصُل » جمع « اصال »
اصل و پایه شب محسوب میشود .
62 ) سوره رَعد )
به معنی روز اول است. گرچه سجده و خضوع موجودات عالم هستی در برابر فرمان خدا مخصوص صبح و « غَداة » جمع « غُدُوّ »
عصر نیست بلکه همیشگی و در همه ساعات است ، ولی ذکر این دو موقع یا به عنوان کنایه از دوام این موضوع است ، مثل اینکه
میگوییم فلان کس هر صبح و شام مشغول تحصیل علم است ، یعنی همیشه تحصیل علم میکند و یا به خاطر آن است که در
جمله قبل ، سخن از سایههاي موجودات به میان آمده و سایهها بیش از هر وقت در اول و آخر روز خود را نشان میدهند .
( جزء سیزدهم ( 63
ترسیم دقیقی از منظره حق و باطل
17 اَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسَ الَتْ اَوْدِیَۀٌ بِقَدَرِها فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَدا رابِیا وَ مِمّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النّارِ ابْتِغاءَ حِلْیَۀٍ اَوْ مَتعٍ
لارْضِ کَ ذلِکَ یَضْ رِبُ 􀂌 زَبَدٌ مِثْلُهُ کَ ذلِکَ یَضْ رِبُ اللّهُ الْحَقَّ وَ الْبطِلَ فَاَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفآءً وَ اَمّا ما یَنْفَعُ النّاسَ فَیَمْکُثُ فِیا
لامْثالَ 􀂌 اللّهُ ا
خداوند از آسمان آبی فرستاد و از هر دره و رودخانهاي به اندازه آنها سیلابی جاري شد، سپس سیلبر رويخود کفی حمل کرد و
از آنچه(در کورهها)براي به دستآوردن زینتآلات یا وسایلزندگی آتش روي آن روشنمیکنند نیز کفهایی مانندآن بهوجود
میآید، خداوندحق و باطل را چنین مثل میزند، اما کفها به بیرون پرتاب میشوند ولی آنچه به مردم سود میرسانند
(آب یا فلز خالص) در زمین میماند خداوند این چنین مثال میزند .
64 ) سوره رَعد )
به معنی بلندي و برتري است و ربا که به معنی سود یا پول اضافی یا جنس دیگراست نیز از همین ماده و « رُبُو » از ماده « رابِی »
به همین معنی است ، چون اضافه و زیادي را میرساند .
آب باران در قالب جویبارهاي کوچک دست به دست هم میدهند و نهرهایی به وجود میآورند ، نهرها به هم میپیوندند و
سیلاب عظیمی از دامنه کوهسار سرازیر میگردد ، آبها از سر و دوش هم بالا میروند و هر چه را بر سر راه خود ببینند برمیدارند
و مرتبا بر یکدیگر کوبیده میشوند ، در این هنگام کفها از لابلاي امواج ظاهر میشوند .
در فلزاتی که به وسیله آتش ذوب میشوند تا از آن زینت آلات یا وسایل » پیدایش کفها منحصر به نزول باران نیست بلکه
وَ مِمّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النّارِ ابْتِغاءِ حِلْیَۀٍ اَوْ مَتعٍ زَبَدٌ ) « زندگی بسازند آنها نیز کفهایی همانند کفهاي آب دارند
( مِثْلُهُ ) .( 1
( جزء سیزدهم ( 65
بعد از بیان این مثال که به صورت وسیع و گسترده ، نه تنها در مورد آب ، که در مورد همه فلزات ، چه آنها که زینتی هستند و چه
آنها که وسایل زندگی را از آن میسازند ، بیان میکند به سراغ نتیجهگیري میرود و چنین میفرماید :
صفحه 27 از 57
کَذلِکَ یَضْرِبُ اللّهُ الْحَقَّ وَ الْبطِلَ ) . ) « اینگونه خداوند براي حق و باطل ، مثال میزند »
اما کفها به کنار میروند و اما آبیکه براي مردم مفید و سودمند است در زمین میماند » : سپس به شرح آن میپردازد و میگوید
فَاَمَّا ) «
از آنچه آتش بر روي آن روشن میکنند براي به دست آوردن زینت یا » : -1 ترجمه تحت الفظی جمله فوق چنین است
و این تعبیر اشاره به کورههایی است براي ذوب فلزاتکه هم آتش در زیر « متاع کفهایی همانند کفهاي آب حاصل میشود
مواد فلزي وجود دارد و هم در روي آن ، به این معنی که یک طبقه آتش در زیر است و سپس روي آن سنگهایی را که مواد
کافی دارد میریزند و مجددا روي آن آتش میریزند و این بهترین نوع کوره است که از هر طرف آتش ، مواد
قابل ذوب را احاطه کرده است .
66 ) سوره رَعد )
لارْضِ ) . 􀂌 الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَآءٍ وَ اَمّا ما یَنْفَعُ النّاسَ فَیَمْکُثُ فِی ا
کفهايبیهوده و بلندآواز و میانتهیکه همیشه بالانشین هستند اما هنريندارندبایدبهکناري ریختهشوند و اما آبخاموش و بیسرو
صداي متواضع و مفید وسودمندمیماندواگر رويزمین همنمانددراعماق زمین نفوذمیکندو
چیزينمیگذردکهبهصورتچشمهسارهاوقناتها و چاهها سر از زمین برمیدارد ، تشنهکامان را سیراب میکند ، درختان را بارور و
گلها را شکفته و میوهها را رسیده و به همهچیز سر و سامان میدهد .
و در پایانآیه برايتأکید بیشتر و دعوت به مطالعه دقیقتر روي این
لامْثالَ). 􀂌 کَذلِکَیَضْرِبُاللّهُا )« اینچنینمثالهاییمیزند »: مثالمیفرماید
زَبَد چیست ؟
معناي کفهاي روي آب و یا هر گونه کف میباشد و میدانیم آب زلال کمتر کف به روي آن آشکار میگردد ، چراکه « زبد »
کفها به خاطر آلوده شدن آب به اجسام خارجی میباشد و از اینجا روشن میشود که اگر حق به صفا و پاکی اصلی باقی بماند
هرگز کفهاي باطل
( جزء سیزدهم ( 67
اطراف آن آشکار نمیگردد ، اما هنگامی که حق بر اثر برخورد به محیطهاي آلوده رنگ محیط به خود گرفت و حقیقت با
خرافه و درستی یا نادرستی و پاکی یا ناپاکی آمیخته شد ، کفهاي باطل در کنار آن آشکار میشوند
.
لَوْ اَنَّ الْباطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزاجِ الْحَقِّ لَمْ یَخْفَ » : این همان چیزياست که علی در نهجالبلاغه به آن اشاره فرموده آنجا که میگوید
عَلَی الْمُرْتادینَ وَ لَوْ اَنَّ الْحَ قَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْباطِلِ اِنْقَطَعَتْ عَنْهُ اَلْسُنُ الْمُعانِدینَ : اگر باطل از آمیزش با حق خالص شود ، بر
« حقجویان مخفی نخواهد ماند و اگر حق از آمیزش باطل رهایی یابد ، زبان بدگویان از آن قطع خواهد شد
(1).
از آسمان وحی تشبیه به نزول قطرات « نزول آیات قرآن » بعضی از مفسران گفتهاند که در آیه فوق در حقیقت سه تشبیه است
» تشبیه به زمینها و درهها که هر کدام به اندازه وسعت وجودشان بهره میگیرند و « دلهاي انسانها » ، حیاتبخش باران شده
به کفهاي آلوده روي آب تشبیه شده است ، که این کفها از آب پیدا نشده ، بلکه از آلودگی محل « وسوسههاي شیطانی
ریزش آب پیدا میشود و به همین جهت وسوسههاي نفس و شیطان از تعلیمات الهی نیست ، بلکه از آلودگی قلب انسان است و
صفحه 28 از 57
به هر حال سرانجام ، این وسوسهها از دل مؤمنان برطرف میگردد و آب زلال وحی که موجب هدایت و حیات
انسانها است باقی میماند .
. خطبه 50 ، « نهج البلاغه » -1
68 ) سوره رَعد )
همیشه بهرهها به میزان آمادگیها و لیاقتهااست
از این آیه ضمنا استفاده میشود که در مبدأ فیض الهی هیچ گونه بخل و محدودیت و ممنوعیت نیست ، همانگونه که ابرهاي
آسمان بدون قید و شرط ، همه جا باران میپاشند و این قطعههاي مختلف زمین و درهها هستند که هر کدام به مقدار وسعت وجود
خویش از آن بهره میگیرند ، زمین کوچکتر بهرهاش کمتر و زمین وسیعتر سهمش بیشتر است و همینگونه است قلوب و
ارواحآدمیان دربرابر فیضخدا.
( جزء سیزدهم ( 69
باطل دنبال بازار آشفته میگردد
هنگامی که سیلاب وارد دشت و صحراي صاف میگردد و جوش و خروش آب فرو مینشیند اجسامی که با آب مخلوط شده
بودند تدریجا تهنشین میکنند و کفها از میان میروند و آب زلال چهره اصلی خود را آشکار میسازد و به همین ترتیب باطل به
سراغ بازار آشفته میرود ، تا از آن بهره گیرد ، اما هنگامی که آرامش پیدا شد و هر کسی به جاي خویشتن نشست و معیارها و
ضابطهها در جامعه آشکار گشت ، باطل جایی براي خود نمیبیند و به سرعت کنار میرود .
باطل تنها در یک لباس ظاهر نمیشود
تا اگر او را در یک لباس ، « لَمْحَ ۀ به شکلی و هر لحظه به لباس دیگري درمی آید » یکی از خصایص باطل این است که هر
شناختند ، در لباس دیگر بتواند چهره خود را پنهان سازد ، در آیه فوق نیز اشاره ظریفی به این مسأله شده است ، آنجا که میگوید
: کفها نه تنها بر آب ظاهر میگردند ، در هر کورهاي و هر بوتهاي که فلزات ذوب میشوند کفهاي تازه به شکل جدید و در
لباس تازهاي آشکار میشوند و به تعبیر دیگر حق و باطل همه جا وجود دارد ، همانگونه که کفها در هر مایعی به شکل
مناسب خود آشکار میشود .
70 ) سوره رَعد )
بنابراین باید هرگز فریب تنوع صورتها را نخورید و در هر کجا منتظر باشیم که باطل را با صفات ویژهاش ، که با صفات آنها
همه جا یکسان است و در بالا اشاره شد ، بشناسیم و آنها را کنار بزنیم .
بقاي هرموجود بسته بهمیزان سودرسانیاواست
لارْضِ ) . 􀂌 در آیه فوق میخوانیم آنچه به مردم سود میرساند باقی و برقرار میماند ( وَ اَمّا ما یَنْفَعُ النّاسَ فَیَمْکُثُ فِی ا
و زینتند و چه آنها « حلیه » نه تنها آب که مایه حیات است میماند و کفها از میان میروند ، بلکه در فلزات چه آنها که براي
و وسایل زندگی ، در آنجا نیز فلز خالصی که مفید و سودمند یا شفاف و زیبا است میماند و کفها را به « متاع » که براي تهیه
دور میافکنند .
صفحه 29 از 57
( جزء سیزدهم ( 71
و به همین ترتیب انسانها ، گروهها ، مکتبها و برنامهها به همان اندازه که مفید و سودمندند ، حق بقاء و حیات دارند و اگر
میبینیم انسان مکتب باطلی مدتی سر پا میماند این به خاطر آن مقدار از حقی است که به آن آمیخته شده که به همان نسبت حق
حیات پیدا کردهاست.
چگونه حق ، باطل را بیرون میریزد
که بهمعنی پرتابشدن و به بیرونپریدناست ، نکته لطیفی در بردارد و آن اینکه باطل به جایی میرسد که قدرت « جُفاء » کلمه
نگهداري خویش را ندارد و در این لحظه از متن جامعه به خارج پرتاب میگردد و این در همان حال است که حق به جوشش
میآید ، هنگامی که حق به خروش افتاد ، باطل همچون کفهاي روي دیگ که به خارج پرتاب میشود بیرون میافتد و این
خود دلیلی است بر اینکه حق همیشه باید بجوشد و بخروشد تا باطل را از خود دور سازد .
زندگی در پرتو تلاش و جهاد
مثال زیباي فوق این اصل اساسی زندگی انسانها را نیز روشن میسازد که حیات بدون جهاد و بقاء و سربلندي بدون تلاش ممکن
نیست ، چراکه میگوید : آنچه را مردم براي تهیه وسایل و ضروریات زندگی و یا زینت و رفاه زندگی به درون کورهها میفرستد
، همواره زبد و کفهایی دارد و براي به دست آوردن این دو ( وسایل ضروري و وسایل رفاهی ابْتِغاءِ حِلْیَۀٍ اَوْ مَتعٍ ) باید مواد
اصلی را که در طبیعت به صورت خالص یافت نمیشود و همواره آمیخته با اشیاء دیگر است در زیر فشار آتش در کوره قرار داد و
آنها را تصفیه و پاکسازي کرد ، تا فلز خالص و پاك از آن بیرون آید و این کار جز در سایه تلاش و کوشش و مجاهده انجام
نمیشود .
72 ) سوره رَعد )
اصولًا طبیعت زندگی دنیا این است که در کنار گلها ، خارها و در کنار نوشها ، نیشها و پیروزيها در لابلاي
گنجها در ویرانهها است و در لابلاي هر گنجی اژدهاي خطرناکی » سختیها و مشکلات قرار دارد و از قدیم گفتهاند
« خفته است
( جزء سیزدهم ( 73
آیا آن ویرانه و این اژدها چیزي جز همان انبوه مشکلات که در به دست آوردن هر موفقیتی وجود دارد میباشد .
در داستانهاي ایرانی خودمان نیز رستم براي رسیدن به پیروزیش مجبور بود از هفت خوان بگذرد که هر کدام اشاره به نوعی از
انبوه مشکلات بوده که در مسیر هر فعالیت مثبتی است .
به هر حال قرآن این حقیقت را که بدون تحمل رنجها انسان به هیچ موفقیتی نائل نمیشود بارها به عبارات مختلف بیان داشته
است .
اَمْ حَسِبْتُمْ اَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّۀَ وَ لَمّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرّاءُ وَ » : در آیه 214 سوره بقره میخوانیم
زُلْزِلُوا حَتّی یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذینَ امَنُوا مَعَهُ مَتی نَصْ رُ اللّهِ اَلا اِنَّ نَصْ رَ اللّهِ قَریبٌ : آیا گمان کردید که به همین سادگی داخل بهشت
میشوید در حالی که هنوز نمونهاي از سرنوشت پیشینیان براي شما پیش نیامده است ، همانها که در انبوه پریشانیها و ناراحتیها
گرفتار شدند و آنچنان کارد به استخوانشان رسید و به لرزه افتادند که پیامبرشان و آنها که به او ایمان آورده بودند صدا زدند
، یاري خدا کجاست ؟ در این لحظات بسیار سخت و دردناك یاري الهی به سراغ آنها آمد و به آنها گفته شد ، نصرت
صفحه 30 از 57
. « الهی نزدیک است
74 ) سوره رَعد )
فواید پنجگانه مثالهاي قرآنی
نقش مثال در توضیح و تفسیر مباحث ، نقش انکارناپذیري است و به همین دلیل در هیچ علمی بینیاز از ذکر مثال براي اثبات
حقایق و روشن ساختن و نزدیک نمودن آنها به ذهن نداریم ، گاه میشود یک مثال بهجا که درست هماهنگ و منطبق با مقصود
است ، مطلب را از آسمان به زمین میآورد و براي همه قابل فهم میسازد .
روي هم رفته میتوان گفت : مثال در مباحث مختلف علمی و تربیتی و اجتماعی و اخلاقی و غیر آن ، نقشهاي مؤثر زیر را دارد :
مثال ، مسائل حسی را بیان میکند : از آنجا که انس انسان بیشتر با محسوسات است و حقایق پیچیده عقلی از دسترس افکار نسبتا
دورتر است ، مثالهاي حسی آنها را از فاصله دور دست
( جزء سیزدهم ( 75
نزدیک میآورد و در آستانه حس قرار میدهد و درك آن را دلچسب و شیرین و اطمینان بخش میسازد .
مثال ، راه را نزدیک میکند : گاه میشود که براي اثبات یک مسأله عمیق منطقی و عقلانی باید انسان به استدلالات مختلفی
متوسل گردد که باز هم ابهام اطراف آن را گرفته است، ولی ذکر یکمثال روشن و کاملًا هماهنگ با مقصود چنان راه را نزدیک
میسازد که ، تأثیر استدلالهارا افزایش میدهد و از ضرورت استدلالات متعدد میکاهد .
مثال ، مسائل را همگانی میسازد : بسیاري از مباحث علمی است که در شکل اصلیش تنها براي خواص قابل فهم است و توده
مردم استفاده چندانی از آن نمیبرند ، ولی هنگامی که با مثال آمیخته و به این وسیله قابل فهم گردد ، مردم در هر حد و پایهاي از
علم و دانش باشند ، از آن بهره میگیرند ، بنابراین مثالها به عنوان یک وسیله تعمیم علم و فرهنگ ، کاربرد غیرقابل
انکاري دارند .
مثال ، درجه اطمینان به مسائل را بالا میبرد : کلیات عقلی هر قدر مستدل و منطقی باشند مادام که در ذهن هستند اطمینان کافی
نمیآفرینند ، چراکه انسان همواره اطمینان را در عینیت جستجو میکند ، مثال به مسائل ذهنی عینیت میبخشد و کاربرد آنها را در
عالم خارج روشن میسازد و به همین دلیل در میزان باور و پذیرش و اطمینان نسبت به یک مسأله اثر میگذارد .
76 ) سوره رَعد )
مثال ، لجوجان را خاموش میسازد : بسیار میشود که ذکر کلیات مسائل به صورت مستدلّ و منطقی براي خاموش کردن یک
فردلجوج کافی نیست و او همچنان دست و پا میزند ، اما هنگامی که مسأله در قالب مثال ریخته شود راه را چنان بر او میبندد که
دیگر مجال بهانهگیري براي او باقی نمیماند .
26 اَللّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ وَ فَرِحُوا بِالْحَیوةِالدُّنْیا وَ مَاالْحَیوةُالدُّنْیافِیالاْخِرَةِ اِلاّ مَتعٌ
خدا روزي را براي هر کس بخواهد ( و شایسته بداند ) وسیع و براي هر کس بخواهد ( و مستحق ببیند ) تنگ قرار میدهد ولی
آنها به زندگی دنیا شاد ( و خوشحال ) شدند در حالی که زندگی دنیا در برابر آخرت متاع ناچیزي است .
( جزء سیزدهم ( 77
اشاره به اینکه آنها که به خاطر جلب درآمد بیشتر در روي زمین فساد میکنند ، پیوندهاي خدایی را میبرند و عهد الهی را
میشکنند تا درآمد و بهره بیشتري از زندگی مادي پیدا کنند ، توجه به این حقیقت ندارند که روزي و کم و زیاد آن به دست
خدا است .
صفحه 31 از 57
این جمله علاوه بر این میتواند پاسخ به سؤالی که صریحا در آیه ذکر نشده است ، باشد و آن اینکه بعد از بیان دو گروه حامیان
حق و باطل ، در آیات قبل ، این سؤال پیش میآید : چگونه خداوند همه اینها را از مواهب و روزيهاي خود برخوردار میسازد
؟
آیه در پاسخ این سؤال میگوید : روزي و کم و زیاد آن دست خدا است و به هر صورت متاعی است زودگذر ، آنچه باید روي
آن حساب کرد ، همان سراي دیگر و سعادت ابدي است .
78 ) سوره رَعد )
در زمینه روزيها این نیست که خدا بیحساب و بدوناستفادهاز اسباب، به « مشیت الهی » ولی به هر حال نکته مهم این است که
کسی روزي فراوان دهد و یا روزي او را کم کند ، بلکه مشیت او بر این قرار گرفته است که آن را در لابلاي اسباب این
. « اَبَی اللّهُ اَنْ یَجْرِيَ الاُْمُورَ اِلاّ بِاَسْبابِها » جهان جستجو کند که
پیمان شکنان و مفسدان فیالارض تنها به زندگی دنیا خشنود و خوشحالند در حالی که زندگی دنیا در » سپس اضافه میکند که
وَ فَرِحُوا بِالْحَیوةِ الدُّنْیا وَ مَاالْحَیوةُ الدُّنْیا فِیالاْخِرَةِ اِلاّ مَتعٌ ) . ) « برابر آخرت، متاع ناچیزي بیش نیست
متاعی » براي بیان ناچیز بودن آن است ، همانگونه که در فارسی میگوییم فلان موضوع « نکره » به صورت « مَتاع » ذکر
بیش نیست، یعنی متاعی بیارزش . «
روزي به دست خدا است اما ...
تنها آیه فوق نیست که میگوید کم و زیاد روزي به دست خدا است ، از آیات مختلف دیگر قرآن نیز همین معنی ، به خوبی
استفاده میشود که خدا روزي هر کس را بخواهد وسیع و روزي هر کس را بخواهد محدود میسازد ، اما این سخن به آن معنی
نیست که بعضی از جاهلان پنداشتهاند که باید دست از فعالیت کشید و در گوشهاي نشست تا خدا آنچه مقدر است برساند ، این
میدانند از دو نکته اساسی غافلند : « مُخَدِّر » گونه افراد که تفکر منفیشان دستاویز خوبی است براي آنها که مذهب را
( جزء سیزدهم ( 79
نخست اینکه خواستن و مشیت و اراده الهی که در این آیات به آن اشاره شده یک مسأله دلبخواه و بیحساب نیست ، بلکه
همانگونه که سابقا هم گفتهایم مشیت خداوند از حکمت او جدانیست و همیشه روي حساب لیاقتها و شایستگیهااست.
دیگر این که : این مسأله به معنی نفی عالم اسباب نمیباشد ، چرا که عالم اسباب یعنی جهان تکوین ، نیز خواست خدا و مشیت
تکوینی خدا است و هیچگاه از مشیت تشریعی او جدا نخواهد بود .
80 ) سوره رَعد )
بهعبارت روشنتر اراده خدا در زمینه وسعت و تنگی روزي ، مشروط به شرایطی است که بر زندگی انسانها حکمفرما است و
تلاشها و کوششها و اخلاصها و فداکاريها و به عکس سستی و تنبلی و بخل و آلودگی نیتها ، نقش تعیین
کنندهاي در آن دارد ، به همین دلیل قرآن مجید کرارا انسان را در گرو سعی و کوشش و تلاش و فعالیت خود
شمرده و بهره او را از زندگی به میزان سعی و تلاشش میداند .
در کتاب تجارت و کسب و کار بابی در زمینه تلاش و کوشش براي تحصیل رزق و روزي عنوان « وسائل الشیعه » لذا در کتاب
در طریق « تنبلی » ، « پرخوابی » ، « بیکاري » کرده و احادیث متعددي در این زمینه بیان میدارد ، نیز ابواب دیگري در مذمت
تحصیل نیازمنديهاي زندگی منعقد ساخته است .
لاشْیاءَ لَمَا ازْدَوَجَتْ اِزْدِواجَ الْکَسَلِ وَ 􀂌 اِنَّ ا » : از جمله در حدیثی که از امیرمؤمنان در این ابواب نقل شده میخوانیم که فرمود
صفحه 32 از 57
( جزء سیزدهم ( 81
الْعَجْزِ فَنَتَجا بَیْنَهُمَا الْفَقْرُ : هنگامی که موجودات در آغاز با هم ازدواج کردند ، تنبلی و ناتوانی با هم پیمان زوجیت
(1). « بستند و فرزندي از آنها به نام " فقر "متولد شد
لا تَکْسَلُوا فی طَلَبِ مَعایِشِکُمْ فَاِنَّ ابائَنا کانُوا یَرْکُضُونَ فیها وَ یَطْلُبُونَها : در طلب روزي » : و در حدیثی دیگر از امام صادق میخوانیم
(2). « و نیازهاي زندگی تنبلی نکنید چراکه پدران و نیاکان ما به دنبال آن میدویدند و آن را طلب میکردند
اِنّی لاََبْغَضُ الرَّجُلَ اَنْ یَکُونَ کَسْلانا عَنْ اَمْرِ دُنْیاهُ وَ مَنْ کَسِلَ عَنْ اَمْرِ دُنْیاهُ فَهُوَ عَنْ اَمْرِ » : در حدیث دیگري از امام باقر میخوانیم
اخِرَتِه اَکْسَ لُ : من مردي را که در کار دنیایش تنبل باشد مبغوض میدارم ، کسی که در کار دنیا تنبل باشد ( با اینکه ثمرهاش
3) و نیز از امام ). « بزودي نصیب او میشود ) در کار آخرتش تنبلتر است
. جلد 12 ، صفحه 37 38 ، « وسائل الشیعه » -1
. جلد 12 ، صفحه 37 38 ، « وسائل الشیعه » -2
. جلد 12 ، صفحه 37 38 ، « وسائل الشیعه » -3
82 ) سوره رَعد )
اِنَّ اللّهَ تَعالی لَیَبْغَضُ النَّوّامَ ، اِنَّ اللّهَ لَیَبْغَضُ الْعَبَدَ الْفارِغَ : خداوند بنده پرخواب » : موسی بن جعفر نقل شده است که فرمود
(1). « رامبغوض میشمرد، خداوندانسان بیکار را دشمن میدارد
27 وَ یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا لَوْلا اُنْزِلَ عَلَیْهِ ایَۀٌ مِنْ رَبِّه قُلْ اِنَّ اللّهَ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدي اِلَیْهِ مَنْ اَنابَ
و آنها که کافر شدند میگویند چرا آیه ( و معجزه )اي از پروردگارش بر او نازل نشده است ؟ بگو خداوند هر کس
را بخواهد گمراه و هر کس را که به سوي او بازگردد هدایت میکند ( کمبود در معجزه نیست لجاجت
آنها مانع است ) .
فعل مضارع است و دلیل بر این است که آنها این ایراد را بارها تکرار میکردند و با اینکه کرارا معجزاتی از پیامبر « یَقُول » جمله
دیده بودند ( و وظیفه هر پیامبري این است که دلایلی بر حقانیت خود از معجزات ارائه دهد ) باز هم بهانه میگرفتند و معجزات
گذشته را نادیده گرفته و تقاضاي معجزه جدید مورد نظر خودشان را داشتند .
. جلد 12 ، صفحه 37 ، « وسائل الشیعه » -1
( جزء سیزدهم ( 83
» میروند و انتظار دارند که پیامبر به صورت یک « معجزات اِقْتِراحی » به تعبیر دیگر آنها و همه منکران لجوج پیوسته به دنبال
در گوشهاي بنشیند و هر یک از آنها از در وارد شوند و هر معجزهاي مایل هستند پیشنهاد کنند او هم بلافاصله به « خارق العادهگر
آنها ارائه دهد و تازه آنها اگر مایل نبودند ایمان نیاورند .
در حالی که میدانیم وظیفه پیامبران در درجه اول تبلیغ و تعلیم و هشدار و انذار است و خارق عادات اموري استثنایی هستند که به
مقدار لازم و ضرورت ، آن هم به فرمان خدا ( نه به خواست پیامبر ) انجام میگردد ، ولی کرارا در آیات قرآن میخوانیم که
گروههایی از معاندان بی آن که اعتنایی به این واقعیت داشته باشند ، پیوسته مزاحم پیامبران میشدند و چنین
درخواستهایی را داشتند .
84 ) سوره رَعد )
قرآن درپاسخ آنها میگوید: (قُلْ اِنَاللّهَ یُضِلُّ مَنْیَشاءُ وَ یَهْدیاِلَیْهِ مَنْاَنابَ).
اشاره به اینکه کمبود شما از ناحیه اعجاز نیست ، چراکه به قدر کافی پیامبر ارائه معجزه کرده است ، کمبود شما از درون وجود
صفحه 33 از 57
خودتان است ، لجاجتها ، تعصبها ، جهالتها و گناهانی که سد راه توفیق میشود مانع از ایمان شما است .
بنابراین به سوي خدا بازگردید و انابه کنید و پردههاي جهل و غرور و خودخواهی را از مقابل چشم عقل و فکرتان کناربزنید تا
جمال حق را به روشنی ببینید، چرا که:
جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد
چگونه دل با یاد خدا آراممیگیرد
28 اَلَّذینَ ءَامَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللّهِ اَلابِذِکْرِاللّهِتَطْمَئِنُالْقُلُوبُ
آنها کسانی هستند که ایمان آوردهاند و دلهایشان به یاد خدا مطمئن ( و آرام ) است، آگاه باشید با یاد خدا دلها آرامش
مییابد .
همیشه اضطراب و نگرانی یکی از بزرگترین بلاهاي زندگی انسانها بوده و هست و عوارض ناشی از آن در زندگی فردي و
اجتماعی کاملًا محسوس است .
( جزء سیزدهم ( 85
همیشه آرامش یکی از گمشدههاي مهم بشر بوده و به هر دري میزند تا آن را پیدا کند و اگر تلاش و کوشش انسانها را در طول
جمع آوري کنیم خود کتاب بسیار قطوري را تشکیل میدهد . « کاذب » و « صحیح » تاریخ براي پیدا کردن آرامش از طرق
از هر ده نفر که ظاهرا به علت وبا « وبا » بعضی از دانشمندان میگویند : به هنگام بروز بعضی از بیماريهاي واگیردار همچون
میمیرند اکثر آنها به علت نگرانی و ترس است و تنهااقلیتی از آنها حقیقتا بهخاطرابتلاي به بیماري وبا از بین میروند .
« سلامت » نقش بسیار مهمی در « دلهره » و « آرامش » به طور کلی
86 ) سوره رَعد )
فرد و جامعه و سعادت و بدبختی انسانها دارد و چیزي نیست که بتوان از آن به آسانی گذشت و به همین دلیل تاکنون « بیماري » و
کتابهاي زیادي نوشته شده که موضوع آنها فقط نگرانی و راه مبارزه با آن و طرز به دست آوردن آرامش است .
تاریخ بشر پر است از صحنههاي غمانگیزي که انسان براي تحصیل آرامش به هر چیز دست انداخته و در هر وادي گام
نهاده و تن به انواع اعتیادها داده است .
بدانید که یاد خدا آرامبخش » : ولی قرآن با یک جمله کوتاه و پرمغز ، مطمئنترین و نزدیکترین راه را نشان داده و میگوید
. « دلها است
ذکر خدا چیست؟
گفته است : گاهی به معنی حفظ مطالب و معارف آمده است با این تفاوت « مفردات » در « راغب » همانگونه که « ذِکْر »
بهادامه آن و « ذکر » به آغاز آن گفته میشود و کلمه « حفظ » که کلمه
( جزء سیزدهم ( 87
و هر یک « ذکر زبانی » و « ذکر قلبی » : گاهی بهمعنی یادآوري چیزي بهزبان یا به قلب است ، لذا گفتهاند ذکر دو گونه است
از آنها دوگونه است یا پس از فراموشی است و یا بدون فراموشی .
و به هر حال منظور در آیه فوق از ذکر خدا که مایه آرامش دلها است تنها این نیست که نام او را بر زبان آورد و مکرر تسبیح و
تهلیل و تکبیر گوید ، بلکه منظور آن است که با تمام قلب متوجه او و عظمتش و علم و آگاهیش و حاضر و ناظر بودنش گردد و
صفحه 34 از 57
این توجه مبدأ حرکت و فعالیت در وجود او به سوي جهاد و تلاش و نیکیها گردد و میان او و گناه سد مستحکمی ایجاد کند ،
که آن همه آثار و برکات در روایات اسلامی براي آن بیان شده است . « ذکر » این است حقیقت
لاخِ فی مالِه وَ 􀂌 یا عَلِیُّ ثَلاثٌ لا تُطیقُها هذِهِ الاُْمَّۀُ الْمُواساتُ لِ » : در حدیث میخوانیم که از وصایایی که پیامبر به علی فرمود این بود
اِنْصافُ النّاسِ مِنْ نَفْسِه وَ ذِکْرُ اللّهِ عَلی کُلِّ حالٍ وَ لَیْسَ هُوَ سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُلِلّهِ وَ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَ اللّهُ اَکْبَرُ وَ لکِنْ اِذا
88 ) سوره رَعد )
وَرَدَ عَلی ما یَحْرُمُ عَلَیْهِ خافَ اللّهَ عَزَّوَجَ لَّ عِنْدَهُ وَ تَرَکَهُ : اي علی سه کار است که این امت طاقت آن را ندارند ( و از همه کس
ساخته نیست ) مواسات با برادران دینی در مال و حق مردم را از خویشتن دادن و یاد خدا در هر حال ، ولی یاد خدا ( تنها )
سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُلِلّهِ وَ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَ اللّهُ اَکْبَرُ نیست ، بلکه یاد خدا آن است که هنگامی که انسان در برابر حرامی قرار میگیرد
(1). « از خدا بترسد و آن را ترك گوید
اَلذِّکْرُ ذِکْرانِ : ذِکْرُ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِنْدَ الْمُصیبَۀِ وَ اَفْضَلُ مِنْ ذلِکَ ذِکْرُ اللّهِ عِنْدَما حَرَّمَاللّهُ » : در حدیث دیگري میخوانیم علی فرمود
عَلَیْکَ فَیَکُونَ حاجِزا : ذکر دو گونه است : یاد خدا کردن به هنگام مصیبت ( و شکیبایی و استقامت ورزیدن )و از آن برتر آن
(2). « است که خدارا در برابر محرمات یاد کند و میان او و حرام سدي ایجاد نماید
و به همین دلیل است که در بعضی از روایات ذکر خداوند به عنوان یک سپر و وسیله دفاعی شمرده شده است ، در حدیثی از امام
اِتَّخِ ذُوا جُئَنا فَقالُوا یا رَسُولَ اللّهِ اَمِنْ عَدُوٍّ قَدْ اَظَلَّنا ؟ قالَ لا وَ » : صادق میخوانیم که روزي پیامبر رو به یارانش کرد و فرمود
لکِنْ مِنَ النّارِ قُولُوا سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُلِلّهِ وَ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَ اللّهُ اَکْبَرُ:
. جلد 1 ، صفحه 484 ، « سفینۀ البحار » -1
. جلد 1 ، صفحه 484 ، « سفینۀ البحار » -2
( جزء سیزدهم ( 89
سپرهاییبرايخودفراهمکنیدعرضکردند:اي رسولخدا صلیاللهعلیهوآله آیا در برابر دشمنان که اطراف ما را احاطه کرده و بر ما
سایه افکندهاند ؟ فرمود : نه ، از آتش ( دوزخ ) بگویید : سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُلِلّهِ وَ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَ اللّهُاَکْبَرُ " خدا را به پاکی بستایید
(1").« و بر نعمتهایش شکر گویید و غیر از او معبوديانتخابنکنید و او رااز همهچیز برتربدانید
معرفی شده ، نیز به خاطر آن است که او مردم را به یاد خدا « ذِکْرُ اللّهِ » و اگر میبینیم در پارهاي از احادیث ، پیامبر به عنوان
بِمُحَمَّدٍ تَطْمَئِنُّ » : نقل شده است که فرمود « اَلا بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ » میاندازد و تربیت میکند . از امام صادق در تفسیر
. « الْقُلُوبُ وَ هُوَ ذِکْرُ اللّهِ وَ حِجابُهُ : به وسیله محمّد دلها آرامش میپذیرد و او است ذکر خدا و حجاب او
. جلد 1 ، صفحه 484 ، « سفینۀ البحار » -1
90 ) سوره رَعد )
عوامل هشتگانه نگرانی و پریشانی
گاهی اضطراب و نگرانی به خاطر آینده تاریک و مبهمی است که در برابر فکر انسان خودنمایی میکند ، احتمال زوال نعمتها ،
گرفتاري در چنگال دشمن ، ضعف و بیماري و ناتوانی و درماندگی و احتیاج ، همه اینها آدمی را رنج میدهد ، اما ایمان به
خداوند قادر متعال ، خداوند رحیم و مهربان ، خدایی که همواره کفالت بندگان خویش را برعهده دارد میتواند این گونه
نگرانیها را از میان ببرد و به او آرامش دهد که تو در برابر حوادث آینده درمانده نیستی ، خدایی داري توانا ، قادر و مهربان .
گاه گذشته تاریک زندگی ، فکر انسان را به خود مشغول میدارد و همواره او را نگران میسازد ، نگرانی از گناهانی که
صفحه 35 از 57
انجام
( جزء سیزدهم ( 91
داده ، از کوتاهیها و لغزشها ، اما توجه به اینکه خداوند ، غفار ، توبهپذیر و رحیم و غفور است ، به او آرامش میدهد ،
به او میگوید : عذر تقصیر به پیشگاهش بر ، از گذشته عذرخواهی کن و در مقام جبران برآي ، که او بخشنده است و
جبران کردن ممکن .
ضعف و ناتوانی انسان در برابر عوامل طبیعی و گاه در مقابل انبوه دشمنان داخلی و خارجی ، او را نگران میسازد که من در برابر
این همه دشمن نیرومند در میدان جهاد چه کنم و یا در مبارزات دیگر چه میتوانم انجام دهم ؟ اما هنگامی که به یاد خدا میافتد و
متکی به قدرت و رحمت او میشود ، قدرتی که برترین قدرتها است و هیچ چیز دربرابر آن یاراي مقاومت ندارد، قلبش آرام
میگیرد ، با خود میگوید : آري من تنها نیستم ، من در سایه خدا ، بینهایت قدرت دارم .
قهرمانیهاي مجاهدان راه خدا در جنگها ، چه در گذشته ، چه در حال و سلحشوريهاي اعجابانگیز و خیره
کننده آنان ، حتی در آنجایی که تک و تنها بودهاند ، بیانگر آرامشی است که در سایه ایمان پیدا میشود .
92 ) سوره رَعد )
هنگامی که با چشم خود میبینیم و با گوش میشنویم که افسر رشیدي پس از یک نبرد خیره کننده ، بینایی خود را به کلی از
دست داده و با تنی مجروح به روي تخت بیمارستان افتاده اما با چنان آرامش خاطر و اطمینان سخن میگوید که گویی خراشی بر
بدن او هم وارد نشده است ، به اعجاز آرامش در سایه ذکرخدا پی میبریم .
گاهی نیز ریشه نگرانیهاي آزار دهنده انسان ، احساس پوچی زندگی و بیهدف بودن آن است ، ولی آن کسی که به خدا ایمان
دارد و مسیر تکاملی زندگی را به عنوان یک هدف بزرگ پذیرفته است و تمام برنامهها و حوادث زندگی را در همین
خط میبیند ، نه از زندگی احساس پوچی میکند و نه همچون افراد بیهدف و مردد ، سرگردان و مضطرب است .
عامل دیگر نگرانی آن است که انسان گاهی براي رسیدن به یک هدف زحمت زیادي را متحمل میشود ، اما کسی را نمیبیند
که براي زحمت او ارج نهد و قدردانی و تشکر کند ، این ناسپاسی او را شدیدا رنج میدهد و در یک حالت اضطراب و نگرانی
فرومیبرد ، اما هنگامی که احساس کند کسی از تمام تلاشها و کوششهایش آگاه است و به همه آنها ارج مینهد و
براي همه پاداش میدهد دیگر چهجاي نگرانی و ناآرامی است؟
( جزء سیزدهم ( 93
سوءظنها و توهمها و خیالات پوچ یکی دیگر از عوامل نگرانی است که بسیاري از مردم در زندگی خود از آن رنج میبرند،
ولی چگونهمیتوان انکارکردکه توجه به خدا و لطف بیپایان او و دستور به حسنظن که وظیفه هر فرد باایمانی است این حالت
رنجآور را از بینمیبرد و آرامش و اطمینان جاي آن را میگیرد .
دنیاپرستی و دلباختگی در برابر زرق و برق زندگی مادي یکی از بزرگترین عوامل اضطراب و نگرانی انسانها بوده و هست ، تا
آنجا که گاهی عدم دستیابی به رنگ خاصی از لباس یا کفش و کلاه و یا یکی دیگر از هزاران وسایلزندگی ساعتها و
یا روزها و هفتهها فکر دنیاپرستان را ناآرام و مُشَوَّش میدارد .
94 ) سوره رَعد )
و عدم اسارت در چنگال زرق و برق زندگی « زهد و پارسایی سازنده » اما ایمان به خدا و توجه به آزادگی مؤمن که همیشه با
» : آنگونه وسعت یابد که بگوید « علیوار » مادي همراه است به همه این اضطرابها پایان میدهد ، هنگامی که روح انسان
دُنْیاکُمْ هذِه اَهْوَنُ عِنْدي مِنْ وَرَقَۀٍ فی فَمِ جَرادَةٍ تَقْضِ مُها : دنیاي شما در نظر من بیارزشتر از برگ درختی است که در دهان ملخی
صفحه 36 از 57
1)نرسیدن به یک وسیله مادي یا از دست دادن آن چگونه امکان دارد آرامش روح آدمی را بر هم زند و ) « باشد که آن را میجود
طوفانی از نگرانی در قلب و فکر او ایجاد کند .
یک عامل مهم دیگر براي نگرانی ترس و وحشت از مرگ است که همیشه روح انسانها را آزار میداده است و از آنجا
که امکان مرگ تنها در سنین بالا نیست بلکه در سنین دیگر مخصوصا به هنگام بیماريها ، جنگها ، ناامنیها وجود دارد ، این
نگرانی میتواند عمومیباشد .
. خطبه 224 ، « نهج البلاغه » -1
( جزء سیزدهم ( 95
ولی اگر ما از نظر جهان بینی مرگ را به معنی فنا و نیستی و پایان همه چیز بدانیم ( همانگونه که مادیون جهان میپندارند ) این
اضطراب و نگرانی کاملًا به جا است و باید از چنین مرگی که نقطه پایان همه آرزوها و موفقیتها و خواستهاي انسان است ترسید
، اما هر گاه در سایه ایمان به خدا مرگ را دریچهاي به یک زندگی وسیعتر و والاتر بدانیم و گذشتن از گذرگاه مرگ را همچون
عبور از دالان زندان و رسیدن به یک فضاي آزاد بشمریم دیگر این نگرانی بیمعنیاست بلکه چنین مرگی ، هر
گاه در مسیر انجاموظیفه بوده باشد دوست داشتنی و خواستنی است .
البته عوامل نگرانی منحصر به اینها نیست بلکه میتوان عوامل فراوان دیگري براي آن نیز شمرد ، ولی باید قبول کرد که بیشتر
نگرانیها به یکی از عوامل فوق بازمیگردد .
96 ) سوره رَعد )
و هنگامی که دیدیم این عوامل در برابر ایمان به خدا ذوب و بیرنگ و نابود میگردد تصدیق خواهیم کرد که یاد خدا مایه
. « اَلا بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ » آرامش دلها است
آیا آرامش با خوف خدا سازگار است ؟
بعضی از مفسران در اینجا ایرادي مطرح کردهاند که خلاصهاش این است : ما از یک طرف در آیه فوق میخوانیم یاد
اِنَّمَ ا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ اِذا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ : » : خدا مایه آرامش دلها است و از طرفی دیگر در آیه 2 سوره انفال میخوانیم
آیا این دو با هم منافات دارد ؟ « مؤمنان کسانی هستند که وقتی نام خدا برده میشود قلبشان ترسان میگردد
پاسخ سؤال این است که منظور از آرامش همان آرامش در برابر
( جزء سیزدهم ( 97
عوامل مادي است که غالب مردم را نگران میسازد که نمونههاي روشن آن در بالا ذکر شد ، ولی مسلما افراد باایمان در برابر
مسؤولیتهاي خویش نمیتوانند نگران نباشند و به تعبیر دیگر آنچه در آنها وجود ندارد نگرانیهاي ویرانگر است که غالب
نگرانیها را تشکیل میدهد اما نگرانی سازنده که انسان را به انجام وظیفه در برابر خدا و خلق و فعالیتهاي مثبت زندگی
( وامیدارد در وجود آنها هست و باید هم باشد و منظور از خوف از خدا نیز همین است .( 1
29 اَلَّذینَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصّلِحتِ طُوبی لَهُمْ وَ حُسْنُ مَأبٍ
آنهاکهایمانآوردند و عملصالح انجام دادند پاکیزهترین ( زندگی ) نصیبشان است و بهترین سرانجامها .
دانستهاند که مفهومش بهتر و پاکیزهتر یا بهترین و پاکیزهترین است و با « اَطْیَب » را مؤنث « طُوبی » بسیاري از مفسران بزرگ کلمه
طُوبی » توجه به اینکه متعلق آن محذوف است مفهوم این کلمه از هر نظر وسیع و نامحدود خواهد بود ، نتیجهاي که با ذکر جمله
همهنیکیها و پاکیهابراي آنان پیش بینی شده است ، از همه چیز بهترینش : بهترین زندگی ، بهترین نعمتها ، بهترین « لَهُم
صفحه 37 از 57
آرامش ، بهترین دوستان و بهترین الطاف خاص پروردگار ، همه اینها در گرو ایمان و عمل صالح است و پاداشی است
براي آنها که از نظر عقیده ، محکم و از نظر عمل ، پاك و فعال و درستکار و خدمتگذارند .
-1 در جلد 7 تفسیر نمونه صفحه 86 نیز دراین باره توضیحاتی داده شده است.
98 ) سوره رَعد )
درختی است که اصلش در خانه پیامبر صلیاللهعلیهوآله یا علی در بهشت میباشد و « طُوبی » در روایات متعددي نیز میخوانیم
شاخههاي آن همه جا و بر سر همه مؤمنان و بر فراز همه خانههایشان گسترده است ، که در واقع ممکن است تجسمی از آن
مقام رهبري و پیشوایی آنان و پیوندهاي ناگسستنی میان این پیشوایان بزرگ و پیروانشان باشد که ثمره آن ، آن
همه نعمت گوناگون و متنوع است .
( جزء سیزدهم ( 99
پایان سوره رَعْد
100 ) سوره رَعد )
سوره